تأملاتي نظري و تاريخي در علل و انگيزه هاي پيدايش جريان آقاي منتظري (26)


 






 
براي آگاهي از بي خبري برخي مسئولان نظام از خطر آقاي منتظري و تفاوت افق فكري آنان با امام، نامه تاريخي امام در 68/1/26 به نمايندگان مجلس شوراي اسلامي، مي تواند تا پايه اي واقعيت ها را روشن سازد و تفاوت افق فكري امام با ياران او را به نمايش بگذارد:
بسم الله الرحمن الرحيم
خدمت فرزندان عزيز نمايندگان محترم مجلس شوراي اسلامي و وزرات محترم دامت افاضاتهم
با سلام
شنيدم در جريان امر حضرت آقاي منتظري نيستيد و نمي دانيد قضيه از چه قرار است. همين قدر بدانيد كه پدر پيرتان بيش از دو سال است در اعلاميه ها و پيغام ها تمام تلاش خود را نموده است تا قضيه بدين جا ختم نگردد ولي متأسفانه موفق نشد.
از طرف ديگر وظيفه شرعي اقتضا مي كرد تا تصميم لازم براي حفظ نظام و اسلام بگيرد. لذا با دلي پر خون حاصل عمرم را براي مصلحت نظام و اسلام كنار گذاشتم، انشاء الله خواهران و برادران در آينده تا اندازه اي روشن خواهند شد.
سفارش اين موضوع لازم نيست كه دفاع از اسلام و نظام شوخي بردار نيست و در صورت تخطي، هر كس در هر موقعيت به مردم معرفي خواهد شد.
توفيق همگان را از خداوند متعال خواستارم.
والسلام عليكم و رحمت الله و بركاته
68/1/26 ـ روح الله الموسوي الخميني(1)
بگذريم از اينكه برخي مسئولان و مقامات روحاني حتي در پي رحلت امام نيز هنوز به ماهيت آقاي منتظري پي نبرده بودند و نسبت به او گرايش داشتند. برخي از تلگرام ها و نامه هاي او در اختيار صدا و سيما مي گذاشتند تا پخش شود. سفارش مي كردند كه حرم را براي او خلوت كنند از او تجليل به عمل آورند و آنگاه به خطر او پي بردند كه ضد انقلاب و عوامل بيگانه رسما و صريحا پشت او سنگر گرفتند و كوشيدند به دست او نظام و انقلاب را فروبپاشانند و بگذريم از برخي عناصر فرومايه كه آبرو و اعتبارشان از امام است لكن تا آن پايه كوردل و تاريك انديش اند كه هنوز نسبت به آقاي منتظري سمپاتي دارند و به شكل منافقانه و پشت پرده براي او تبليغ مي كنند، نان امام را مي خورند و آش ديگران را هم مي زنند.
در ترسيم اوضاع آن روزي كه امام به كنار گذاشتن آقاي منتظري برخاست، اين بند از آن رو به درازا كشيد تا غربت و مظلوميت امام و تفاوت افق ديد او با ديگران شفاف تر به چشم آيد و روشن شود كه امام در اوضاعي كه بسياري از كسان و ياران نايار، او را درك نمي كردند و با او همراه نبودند به چه امر عظيمي دست زد و قاطعيت و صلابت، وظيفه شناسي و اراده تزلزل ناپذير خود را چه زيبا به نمايش گذاشت و حماسه جاويدان آفريد.
3. آن روز كه امام به كنار گذاشتن آقاي منتظري برخاست، يكي از جاسوس هاي شناخته شده سيا به نام منوچهر قرباني فر همراه با عناصر و مهره هاي وابسته به منافق در بيت آقاي منتظري حكومت داشتند(بنابر آنچه از زبان آقاي منتظري در كتاب خاطرات منسوب به او آمده است) و به دست مهدي هاشمي و باند او نقشه هاي خود را اجرا مي كردند و آقاي منتظري را به سخنراني ها و نامه پراكني هاي خلاف واقع و ناروا وامي داشتند. در كتاب خاطرات منسوب به آقاي منتظري از زبان او آمده است:
... آقاي قرباني فر با مرحوم اميد نجف آبادي از پيش از انقلاب مربوط بود، مرحوم اميد مي گفت من قبل از انقلاب مي خواستم تحريرالوسيله و حكومت اسلامي امام را چاپ كنم و پول نداشتم دويست هزار تومان به پول آن وقت همين آقاي قرباني فر به من داد كه اين كار خرج كردم. آقاي اميد هم بسا در همين ارتباط اعدام شد...(2)
براي نگارنده روشن نيست كه منوچهر قرباني فر از چه تاريخي به سازمان سيا سرسپرده و در خدمت بيگانگان قرار گرفته است ليكن ترديدي نيست كه نامبرده از مهره هاي دربار و وابسته به رژيم شاه بوده است و بايد ديد چگونه امكان داشت كه هزينه هاي چاپ كتاب هاي امام را بپردازد؟ افزون بر اين پرداخت دويست هزار تومان به اميد نجف آبادي در سال هاي پيش از پيروزي انقلاب اسلامي مبلغ هنگفتي است كه فراتر از هزينه چاپ تحريرالوسيله و حكومت اسلامي بوده است. نكته در خور توجه، ذهنيت مثبت آقاي منتظري نسبت به قرباني فردر اين فراز از خاطرات است كه با زبان بي زباني مي خواهد خدمات نامبرده را به رخ بكشد كه او براي چاپ كتاب هاي امام چه سرمايه گذاري هايي مي كرده! و چه فداكاري هايي داشته است! و نظام جمهوري اسلامي از روي نمك نشناسي نه تنها حق او را پاس نداشتند!! بلكه شيخ فتح الله اميد را نير در ارتباط با او اعدام كردند!!(3)
منوچهر قرباني فر نه تنها نقشه هاي سيا را به وسيله اميد نجف آبادي، مهدي هاشمي و ديگر اعضاي شبكه مرموز، به آقاي منتظري تلقين و القا مي كرد و او را بر مي انگيخت؟! بلكه شخصا نيز در دل آقاي منتظري به هر حيله رهي داشت و مي توانست ديدگاه هاي خود و سازمان سيا را به او بباوراند و او را عليه نظام و مسئولان آن ـ به ويژه شخص امام ـ‌ بشوراند و رويارويي با نظام اسلامي را يك تكليف الهي و وظيفه اسلامي به او وانمود كند!! آقاي منتظري ـ بنا بر آنچه در كتاب خاطرات آمده است ـ ادعا مي كند:
... اما افرادي كه منافق باشند يا با خارج مربوط باشند، يا افراد ناجور و وابسته اي باشند در بيت من نبودند...!!!(4)
ليكن خود در اين كتاب اذعان داردكه منوچهر قرباني فر با بيت او و با شخص او در ارتباط بوده و نقشه ها و نيرنگ هاي او به وسيله شبكه حاكم در بيت اجرا مي شده است.
آنگاه كه سازمان سيا در توطئه برقراري ارتباط سري با مسئولان نظام جمهوري اسلامي از طريق فرستادن مك فارلين به ايران شكست خورد و امام برخي مسئولان را كه بر آن بودند با مك فارلين ديدار و گفتگويي داشته باشند، از اين كار بازداشت و نامبرده دست از پا درازتر از ايران رفت، سازمان سيا بر آن شد تا با افشاي اين جريان، براي نظام جمهوري اسلامي درد سر داخلي ايجاد كند و مسئولان نظام را به جان هم بيندازد و به اختلاف داخلي بكشاند و از مسئولان نظام جمهوري اسلامي به علت بي اعتنايي به نماينده امريكا (مك فارلين) انتقام بگيرد. اينجا بود كه منوچهر قرباني فر جريان را به سمع مبارك آقاي منتظري و شبكه حاكم در بيت او رسانيد و آقاي مهدي هاشمي كه بنا بر ادعاي آقاي منتظري در نامه به امام «...در خانه نشسته مشغول مطالعه و نوشتن است و فعلا در كشور مد شده است هر كار خلافي را از قتل و اعلاميه و امثال اينها رجما بالغيب به او نسبت دهند...»(5) اين نقشه سيا را با فرستادن نامه قرباني فر براي مجله «الشراع» به اجرا درآورد. چنان كه در كتاب خاطرات منسوب به آقاي منتظري اين واقعيت اين گونه افشا شده است:
.... البته افشاي قضيه مك فارلين هم در مجله الشراع لبنان كه به وسيله سيد مهدي انجام شد، در تشديد اين قضايا نقش داشت...
...نامه قرباني فر را ظاهرا سيد مهدي توسط يكي از دوستانش به الشراع رسانده بود...(6)
4. امام مي ديد كه آقاي منتظري تا آن پايه به شبكه حاكم بر بيت خود اعتماد و اطمينان دارد كه اخبار، ادعاها و بافته هاي افراد و اعضاي بيت را «وحي منزل» مي داند و بدون كوچك ترين ترديدي مي پذيرد و به آن ترتيب اثر مي دهد. نمونه آشكار اين دلبستگي، وابستگي و باور مندي او به افراد بيت جرياني است كه آقاي منتظري ـ بنا بر آنچه در كتاب خاطرات آمده است ـ با آب و تاب فراوان بازگو مي كند كه در شماره گذشته اين فصلنامه آورده شد ودر اين بخش نيز به عنوان اينكه «گواه شاهد صادق در آستين باشد» و درجه وابستگي و اعتماد و اطمينان آقاي منتظري به اطرافيانش بيش از پيش آشكار شود، قسمتي از آن آورده مي شود:
... يك وقت آقاي علي اصغر كيميايي مسئول مدرسه بعثت كه جزو همين افراد بازداشت شده در سال 65 بود گفت دو نفر از طلاب مدرسه بعثت را بازداشت كرده و به زندان آوردند و آن قدر روي آنها فشار آوردند كه مجبور شدند مصاحبه كنند و متني را كه بازجوها تنظيم كرده بودند و به طور كلي كذب و افترا بود بخوانند و اظهار ندامت كنند... آقاي كيميايي از قول آقاي رحيمي حاجي آبادي... كه او هم مدتي بازداشت بود نقل مي كرد كه در سلول با اين دو نفر طلبه هم سلول بوده و مي ديده آنها خيلي گريه و زاري مي كنند و از خدا طلب عفو مي كنند، مي پرسد مگر شما چه كرده ايد كه اين قدر ناراحتيد ؟ مي گويند ما را مجبور كردند كه عليه مسئولين مدارس (آقاي كيميايي و آقاي صلواتي ) مصاحبه كنيم... حالا نمي دانيم آيا توبه ما قبول مي شود يا خير؟!
آقاي كيميايي مي گفت من اين دو نفر را بعدا در بيرون از زندان ديدم و ماجرا را پرسيدم. آنها ضمن معذرت خواهي ماجرا را همان طور كه آقاي رحيمي تعريف كرده بود نقل كردند...(7)
يك انسان متعهد، خردمند و آگاه به زمان، در اين گونه موارد طبيعي است كه چشم و گوش بسته و كوركورانه چنين روايتي را نمي پذيرد هر چند از زبان نزديك ترين و مطمئن ترين افراد شنيده باشد، بلكه پيرامون آن به تحقيق و بررسي مي نشيند. دست كم مي خواهد آن دو طلبه اي را كه در زندان تحت فشار قرار گرفته و به مصاحبه مجبور شده بودند، از نزديك ببيند كه آيا هنوز هم «خيلي گريه و زاري مي كنند»؟! و آن مطالب كذب و افترا چه بوده كه به دو تن از اولياي خدا!! نسبت داده اند و از آن چه بهره اي مي خواستند بگيرند و پس از تحقيق و تفحص و اطمينان به صحت و درستي آن، مي تواند آن را بازگو كند. ليكن آقاي منتظري در جاي جاي خاطرات به بسياري از مقامات روحاني و مسئولان نظام جمهوري اسلامي نسبت هايي مي دهد كه راوي آن، عناصر مرموز، مشكوك و لايبالي حاكم در بيت او هستند كه با اين گونه خبرهاي كذب و نادرست او را به رويارويي با امام و نظام جمهوري اسلامي مي كشاندند.
چنان چه كه در شماره پيشين اشاره شد آقاي منتظري ادعا دارد خبرهايي را كه در سخنراني ها و نامه هاي خود در دوران قائم مقامي آورده است، از زبان مردم، مسئولان و بولتن هاي محرمانه گرفته است ليكن در كتاب خاطرات منسوب به او آنچه را آورده و آنچه را كه روي آن تكيه كرده است از زبان مهره هاي مرموزي است كه دربيت او در شبكه مهدي هاشمي و منوچهر قرباني فر عضويت داشتند و مأموريت آنان در واقع اين بود كه ديدگاه ها و بافته هاي سازمان سيا و سازمان منافقين را به آقاي منتظري القا كنند و از زبان او بازگو نمايند.
امام با اينكه از نفوذ عوامل سيا در بيت آقاي منتظري آگاهي نداشت، اين واقعيت را به درستي دريافته بود كه ديدگاه ها، موضع گيري ها و مسائلي كه نامبرده مطرح مي كند، از زبان يك هموطن وارسته، آزاده اسلام شناس و انقلابي نيست و او در واقع زبان بيگانه را در دهان دارد و به گفته شاعر:

اين همه آوازها از شه بود
گر چه از حلقوم عبدالله بود

امام با مطالعه طولاني بر روي روش، منش، گفتار و رفتار آقاي منتظري دريافت كه نامبرده ندانسته و ناخودآگاه در خدمت حراميان انديشه و عقيده و عوامل نفاق و عناصر مرموز قرار گرفته است و خطر او براي اسلام و انقلاب اسلامي از منافقين، صداميان و شيطان بزرگ به مراتب بيشتر و شكننده تر است، زيرا مردم او را با چشم رهبر آينده انقلاب اسلامي مي نگرند و گفتار او را مطابق با موازين اسلامي و آرمان ها و ارزش هاي انقلابي مي پندارند و اگر با اين خطر برخورد جدي و ريشه اي صورت نگيرد، چه بسا روزي مردم چشم باز كنند و ببينند دشمنان اسلام و انقلاب اسلامي به دست آقاي منتظري ضربه هاي جبران ناپذيري بر اسلام، استقلال ايران و انقلاب اسلامي وارد ساخته اند و بي ترديد نخستين قرباني اين توطئه شخص آقاي منتظري مي بود كه ساده انديشانه و خوش باورانه آلت دست توطئه گراني قرار گرفته بود كه در پشت چهره او سنگر گرفته و پنهان شده بودند.
 

پي نوشت:
 

1 ـ صحيفه امام، ج21، ص 350.
2 ـ خاطرات منسوب به آقاي منتظري، ص 608.
3 ـ چنان كه در شماره گذشته اين فصلنامه آمد، در كتاب ايران ـ كنترا كه از سوي كميسيون تحقق مقامات امريكايي پيرامون سفر مك فارلين به ايران تدوين شده است، به جاسوسي منوچهر قرباني فر براي سازمان سيا اذعان شده است.
4 ـ خاطرات، ص 617، 618.
5 ـ همان، ص 1161.
6 ـ همان، ص 607.
7- همان، ص611.

منبع:فصلنامه تخصصي 15خرداد _ شماره 11